اسارت (قسمت بیست و چهارم)

تله‌ی حق‌طلبی ۱

سه نوع تله‌ی حق‌طلبی وجود دارد:

۱. حق‌ به جانب:
شما خودتان را فردی خاص می‌بینید، مغرور و سلطه‌گر هستید و باید همه چیز طبق میل شما پیش برود و اگر کسی جلویتان را بگیرد، از دست او عصبانی خواهید شد.
در ضمن به احساسات دیگران اهمیت نمی‌دهید و حس نوع‌دوستی کمی دارید. قوانین و چهارچوب‌ها به نظرتان فقط مختص دیگرانند و اگر شما از آن‌ها سرپیچی کنید مشکلی ندارد و نباید تنبیه شوید! پیامدهای منفی کارتان را نمی‌پذیرید و از زیر آن‌ها شانه خالی می‌کنید و یا حتی شرایط را طوری می‌چینید که نیازی نباشد هزینه‌ی کارهایتان را بپردازید.

 

۲. حق‌طلبی وابسته:
شما فردی وابسته هستید که خود را مستحق وابستگی به دیگران می‌دانید! خودتان را در جایگاه فرد ضعیف و نیازمند قرار داده و فکر می‌کنید چون فردی آسیب‌پذیرید، بقیه وظیفه دارند که از شما مراقبت و حمایت کنند. مسئولیت نمی‌پذیرید و مانند کودکی برای وابستگی به والدین و افراد قوی‌تر، به خودتان حق می‌دهید.
اگر بقیه از شما مراقبت نکنند، از آن‌ها عصبانی می‌شوید اما عصبانیتتان را درست بروز نمی‌دهید و دست به پرخاش منفعلانه، بهانه‌جویی یا غر زدن‌های‌ کودکانه می‌زنید.
شما فکر نمی‌کنید که خاص هستید، اتفاقا سعی می‌کنید که مطبوع و سازگار باشید، با این حال حس می‌کنید که حق شماست تا به دیگران وابسته باشید.

تفاوت تله‌ی وابستگی با تله‌ی حق‌طلبی وابستگی در میزان شدتش است، هر چه فرد بیشتر وابسته باشد و به او بیشتر رسیدگی شود، بیشتر مستعد این است که در تله‌ی حق‌طلبی وابسته گرفتار شود.

 

۳. دائمی:
شما مشکلی همیشگی برای کنترل احساس و رفتار خود دارید. نمی‌توانید خود را کنترل کرده و از لذت‌های زودگذر برای به دست آوردن چیزی مهم‌تر بگذرید. همیشه بر طبق میل و احساس خود رفتار می‌کنید بدون توجه به عواقب آن.
کارهای طولانی و کسل‌کننده و یا حتی کارهای روزمره را نمی‌توانید تحمل کنید و از زیر بار آن‌ها شانه خالی می‌کنید. برای جبران این احساسات شاید به اعتیاد به سیگار، مشروب، موارد مخدر یا پرخوری روی بیاورید. این‌ها فقط نشانه‌ای برای عدم داشتن نظم و کنترل روی زندگی‌ست و چیزی مطلق نیست.
در کنترل احساسات به خصوص خشمتان مشکل دارید. ممکن است کمی افسردگی هم داشته باشید اما خشم احساس اصلی شماست. نمی‌توانید این خشم را درست بروز دهید و مستعد رفتارهای پرخاشگرانه هستید. مانند کودکی عصبانی عمل می‌کنید که می‌خواهد احساسش را به همه نشان دهد و نمی‌تواند درست خودش را کنترل کند. شما به تاثیر احساساتتان روی دیگران اهمیت نمی‌دهید و فکر می‌کنید باید بدون قید و بند احساسات خود را بروز دهید.

 

در تله‌ی حق‌طلبی برخلاف اکثر تله‌های دیگر که در آن‌ها فرد نمی‌توانست نیازهای خود را بروز دهد، فرد نیازهای خود را به طور افراطی بروز می‌دهد و حداقل کنترلی نفس حودداری را ندارد. او بدون هیچ قید و بندی‌ست و از این موضوع هم احساس پشیمانی یا رنجی نمی‌کند و هیچ‌وقت پیش نمی‌آید که به خاطر رنج‌کشیدن از این تله به روان‌درمانگر مراجعه کند. افرادی با این تله، معمولا دیگران را به جای خودشان وادار به درمان می‌کنند و هیچ‌وقت خودشان را در مسائل مقصر نمی‌دانند. آن‌ها معمولا تا وقتی شرایط بیرونی مجبورشان نکند به روان‌درمانگر مراجعه نمی‌کنند.

ریشه‌های تله‌ی حق‌طلبی:

سه دلیل عمده برای به وجود آمدن این تله در افراد وجود دارد:‌

۱‌. محدودیت‌های ضعیفی که والدین برای کودک وضع کرده‌اند. (محدودیت به معنی قوانین و قید و بندهای معقولی‌ست که هر فرد باید آن‌ها را مدنظر قرار داده و برای کودکان خود وضع کند.)

الف) آن‌ها او را لوس کرده و همه‌ی خواسته‌هایش را برآورده می‌کرده‌اند. به نوعی کودک والدین را کنترل می‌کرده‌است.

ب) به کودک آموزش داده نشده که چطور در برابر شکست و فرسایش مقاومت کند. او مسئولیتی نمی‌پذیرفته و والدین به او یاد نداده‌اند که مسئول عواقب منفی کارهایش است. به این کودکان، کنترل دائمی خودشان را آموزش نداده‌اند.

این موضوع همچنین می‌تواند به این علت باشد که والدین خودشان هم در کنترل رفتار و احساساتشان مشکل داشته‌اند، بنابراین کودکانی تربیت کرده‌اند که دقیقا همین مشکل را دارند.

 

۲. وابستگی و آزادی بیش از حد:
والدین به جای کودک مسئولیت‌هایش را گردن می‌گرفتند، برایش تصمیم می‌گرفتند و کارهای سختش را انجام می‌دادند. کودک در چنان محیط امنی زندگی می‌کرده که هیچ‌گونه چالشی برایش یه وجود نمی‌آمده.

 

۳. حق‌طلبی به عنوان تقابلی با سایر تله‌‌های زندگی:
گاهی فرد برای تقابل با احساس منفی ناشی از تله‌هایی مانند شکست، محرومیت احساسی یا طردشدن اجتماعی، به حق‌طلبی دچار و تبدیل به فردی خودخواه می‌شود.
اگر فرد در کودکی فریب‌خورده یا از نظر احساسی محروم شده باشد، احساس تنهایی، نقص و شرمندگی و طردشدن از جمع‌ داشته باشد، برای مقابله با احساس عدم‌ارزشمندی خود، فردی حق به جانب و انحصار طلب خواهد شد.
شاید هم او در کودکی از نظر مالی در خانواده‌ای سطح پایین بوده و برای جبران احساس کمبود ناشی از آن‌ دوران، در بزرگسالی می‌خواهد مطمئن شود که می‌تواند هر چیزی را داشته باشد.

کودک به سه دلیل برای جبران حس محرومیت، از حق‌طلبی استفاده می‌کند:
اول، فطرت‌اوست. ممکن است کودکی ذاتا پرخاشگر‌تر باشد و به جای حبس کردن خود در محرومیت، فعالانه‌تر به شرایط پاسخ دهد.

دوم، در بعضی موارد والدین احساس محرومیت دارند و به همین دلیل این اجازه را به کودک می‌دهند که از طرق دیگر توقعاتش را برآورده کند‌‌.

سوم، گاهی کودک موهبتی خاص، مانند زیبایی زیاد، هوش یا استعدادی خاص دارد‌‌‌. در این شرایط، او از طریق جلب توجه به جبران حس محرومیت می‌پردازد.

در یادداشت بعد به نقش تله‌ی حق‌طلبی در روابط و راه‌های تغییر آن، با توجه به کتاب “زندگی خود را از نو بیافرینید” از جفری یانگ، می‌پردازم.

 

قسمت قبل

قسمت بعد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *